روایت روزگار و نقد اشعار حافظ موسوی
✍ابن علی کریمی
بنام خداوند جان آفرین
حکیم سخن در زبان آفرین
حافظ موسوی، شاعر کهن دیار رودباری یک سال و اندی بعد از کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ چشم به جهان گشود. روزگاری که همه ی آرزوها و رویاها آزادیخواهان و وطن پرستان ایران ،زمین نقش برآب شده بود. دورانی که حکومت پهلوی دوم علیه مبارزان ،سیاسی شمشیرش را از رو بسته بود داغ و درفشها و سیاهچالها رواج پیدا کرده بود و به دنبال آن پاس و دلمردگی در لایه های پیدا و پنهان جامعه آشکار شده بود، جامعه ای که مهدی اخوان ثالث در شاهکار زمستانش اوضاع و احوال آشفته و پریشان آن را به زیبایی به تصویر کشیده و گفته: سلامت را نمیخواهند پاسخ ،گفت سرها در گریبان است ... هوا دلگیر، درها ،بسته سرها در گریبان، دست ها پنهان نفسها ،ابر دلها خسته و غمگین.... زمین دلمرده سقف آسمان کوتاه، غبار آلوده مهرو ماه. نوجوانی شاعر ما مصادف است با دههی پرجوش و خروش چهل خورشیدی دهه ای که هم اوج شکوفایی نشریات و مطبوعات است و هم شبهای شعر و ادبیات در پایتخت و شهرهای بزرگ ایران رونق و رواج دارد بنابراین طبیعی است که دفاتر شعر و نویسندگی هم پربرگ باشد و هم پربار در همین دهه کانون نویسندگان فعالیتش را شروع می-کند و بعدها شاعر ما به پیشنهاد نویسنده ی مشکل پسند معاصر، یعنی هوشنگ گلشیری به کانون دعوت می-شود کانونی که اولین خواسته ی اعضای آن از نظام حاکم آزادی بیان و قلم است و مبارزه با سانسور و ممیزی همان پدیده شوم و ناگواری که شاملو از آن به " ساطور سانسور میپردازد حافظ موسوی به نقش مخوف سانسور میپردازد که گاهی در پرده سخن گفتن را به شاعر و نویسنده تحمیل کند.
شاعر در اواخر این دهه در دوران دبیرستان با ادبیات مدرن آشنایی پیدا میکند و شروع به مطالعه ی داستانی و اشعار شعرای نوپردازی چون فروغ و شاملو مینماید سگ ولگرد صادق هدایت در او تاثیر بسزایی میگذارد، اثری که شخصیت داستانی آن میتواند نماد دو سمبلی از خود نویسنده باشد که در اوضاع نابسامان آشفته جامعه، هر کسی سنگی به سویش پرتاب میکند و کسی پذیرایش نیست به همین دلیل است که هدایت با استناد به شعر زیر، خود را به کسی مانند. مي کند که یاری و غمخواری ندارد.
آهوی وحشی در دشت چگونه دودا
او ندارد یار بی یار چگونه بودا
نگاهی کوتاه به شعر حافظ
از شعر معروف او شروع میکنیم با عنوان شاید که به دوستان شاعرش تقدیم میکند یارانی که با خلق آثار هنریشان، شیشه های مه گرفته ی دنیا را پاک میکنند و این عبارت استعاری و نمادین خود عنوان کتاب اولین مجموعه شعری شاعر رودباری ما میشود وقتی بخشی از اشعار این کتاب را میخوانید و در محتوا و مضمون آن دقت میکنید به یاد فضای مه گرفته ی آثار داستانی امیل زولای فرانسوی میافتید بویژه در شاهکار معروفش " ژرمینال فضای مه گرفته این داستان فضای بسته و تنگ و تاریک محیط معدن است و تصور گرفتار شدن در چنین فضایی برای خوانندگان و شنوندگان قصه ی ،او بس هولناک و وحشتناک است فضایی که شرایط سخت و طاقت فرسایی محیط کاری معدن را به درستی با جزئیات به تصویر میکشد و کارگران زحمت کش معدن مرگ را همواره در گوشه ای از این فضای مه گرفته تجسم میکنند که در کمین آنان نشسته است.
محور دوم شعر شاید شاعر ما به درستی به رستگاری انسانها در سایه ی نوشتن و خواندن و رواج شعری میپردازد و شعر شاعران متعهد را - که درد اجتماعی دارند. سبب رستگاری و رهایی ما انسانها میداند در این بخش از مضمون شعر او، انسان به یاد نظریه ی به یاد ماندنی استاد بهمن بیگی پدر آموزش عشایر ایران میافتد آنجا که میگوید کلید مشکلات ما در لابلای الفبا خفته است.
محور بعدی این شعر موسوی جهان محوری شعرش است وقتی مخاطبان شعرش به تعداد انسانهای روی کره ی خاکی افزایش مییابد به همان اندازه گستره و وسعت اندیشه هایش گسترش مییابد و درد او و تعهدش فقط به جغرافیای شهر و دیار محدود نمیشود بلکه او برای تمام انسانهای روی زمین دل میسوزاند و رستگاری و رهایی آنان در اندیشه میپرواند وقتی میگوید:
یکی از همین روزها / پرنده ای که نمیشناسم میآید و / برگی از این دفاتر مغشوش را با خودش میبرد / گرد تمام جهان میگردد/ بر شیشه ی تمام پنجره هایی که چشم های منتظری دارند/ نوک میزند مروارید تابناک واژه ها را به چشمها بر. گرداند و جهان به یک باره / روشن میشود.
و در پایان باید گفت : شاعر سطرهای پنهان، با زبانی سمبولیک و ،رمزی با مخاطبان سخن میگوید سطرهای پنهانی میتواند نماد و سمبلی از مضامین سرودهای شاعر باشد که ورای کلمات و عبارات ظاهری شعر نمود پیدا میکند به زبان دیگر سطرهای پنهانی را میتوان بخشهای نانوشته شعر حافظ موسوی دانست. مضامینی که خوانندگان زیرک و آشنا به رمز و راز سبک شعری او در مییابند در جای دیگر این شعرش پرنده ای که نمیشناسم " میتواند سمبل و نماد کبوتر نامه بر باشد که پیام آور صلح و آزادی است و یا شیشه های مه گرفته دنیا، میتواند نماد ناپاکی و غبار آلوده بودن فضای جامعه جهانی باشد که شاعر نوید و مژده زدوده شده این ناپاکی ها را با شعر شاعران متعهد میدهد زیرا وی همچنان به وجه اجتماعی هنر و ادبیات باور دارد و نمیتواند نسبت به تحولات اجتماعی و سیاسی ایران و حتی به مسائلی که به سرنوشت انسان به طور کلی مربوط میشود بی تفاوت باشد.
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |
مجلهی الکترونیکی تاریخ و فرهنگ رودبار گیلان دارای تحلیل تحقیقی و پژوهشی است .
مسئولیت مقالات بر عهده نویسندگان و محققان است .
مدیریت مجله هیچ گونه دخل و تصرفی در مقالات ندارد.
هرگونه استفاده از محتویات مقالات مجله بدون هماهنگی پیگرد قانونی از مراجع ذیصلاح دارد .
فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.