menusearch
tarikhrudbargilan.ir

رعنا دختر اشکور

تقویم
یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳
جستجو
هدر سایت

رعنا دختر اشکور

(0)
(0)
اشتراک خبر در شبکه های اجتماعی اشتراک
تاریخ درج خبر سه شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳
تعداد بازدید خبر 79
رعنا دختر اشکور

رعنا دختر اشکور

گزارشی از گفتگو با استاد کامران باباخانی لشکان


🎤مصاحبه کننده : محمد آقاجانی کلامرودی


مقدمه:

گفتگویی در گروه تلگرامی تاریخ و فرهنگ گیل و دیلم به صورت آنلاین در تاریخ ۱۴۰۲/۱۰/۰۹ با مهندس کامران باباخانی لشکان با موضوع بررسی آخرین یافته ها و پژوهش‌های مرتبط با زندگی رعنا، دختر اشکور صورت گرفت.
این گفتگو را آقای بابک قلی‌زاده دارستانی هماهنگ کرده بودند و بنده (محمد آقاجانی کلامرودی ) اجرای برنامه را بر عهده داشتم که مصادف با چاپ دوم کتاب "سایه روشن‌های زندگی رعنا ،دختر اشکور "بود .
کتاب "سایه روشن‌های زندگی رعنا ،دختر اشکور"، حاصل سال‌ها تحقیق میدانی و بررسی روایت‌های مختلف،درباره اسطوره هنجارشکنِ زمان ارباب و رعیتی، در منطقه اشکور گیلان است که توسط استاد کامران باباخانی لشکان تالیف شده است.
آقای کامران باباخانی سال ۱۳۴۸ در روستای لشکان از توابع اشکور رحیم آباد متولد شد .ایشان به علت عدم امکانات ،برای تحصیل راهی شهر گردید و در رحیم آباد و متل قوی مازندران به تحصیل پرداخت .سپس راهی دانشگاه و موفق به اخذ مدرک لیسانس در رشته مهندسی صنایع چوب و کاغذ شد. ایشان از سال ۱۳۷۴ در قزوین به فعالیت در بخش صنعت بوده و چند مرتبه به عنوان مدیر نمونه استان قزوین انتخاب شده است. مهندس باباخانی علاوه بر عضویت در تدوین بخش صنایع سلولوزی سازمان استاندارد ملی و مشاور صنعتی ،قلم نویسایی نیز دارد.
ایشان ضمن ارائه و چاپ مقالات تخصصی، دو اختراع نانوتکنولوژی در زمینه صنعت چوب و کاغذ به ثبت رسانده است.
اما از هرچه بگذریم سخن دوست خوشت‌تر است...

با شروع گفتگو، اعضای فرهیخته گروه به انتخاب کارشناس برنامه و موضوع، واکنش مثبت نشان داده و گفتگو در این راستا را راه حل مناسبی برای رفع سوء تفاهم و تحریف و جعل تاریخ دانستند.
در ادامه ترانه رعنا با شعر آقای حسن یگانه چاکلی که استاد لقمان حسین‌ زاده آن را خوانده و توسط آقای الیاس علیخواه املشی در شبکه باران بازخوانی شده بود، پخش گردید.
بعد از آن آقای باباخانی به معرفی کتاب خود پرداخت به درگیری‌ها و موانعی که هنگام پژوهش با آن مواجه بود نیزاشاراتی داشت.
سپس گفتگو شکل تخصصی به خود گرفت و مباحث گوناگونی مطرح گردید که در ادامه به آن می‌پردازیم.

از ایشان پرسیدم
رعنا چه کسی بود ؟ و چرا داستان زندگی او مورد توجه قرار گرفت؟
پاسخ : حدود یک قرن پیش در فضای ملتهب گیلان، پس از جنگ جهانی اول و نهضت جنگل و نظام ارباب و رعیتی‌ها حاکم بر منطقه، داستان تراژدیک و ماجرای غم انگیزی رقم خورد که یاد و خاطره آن همچنان زنده و شهره آفاق است. ماجرایی که در حول زندگی دختری نجیب و عاشق به نام رعنای خانه سری اتفاق افتاد.
ارباب منطقه، رعنا را برای شخصی به نام نوروز، فرزند کدخدای محل در نظر گرفته و او را مجبور به این ازدواج می‌کنند.
اما رعنا عاشق سرگالش هادی سورچانی می‌شود و برای این عشق نافرجام در مقابل نیروی زر و زور و ارباب ایستادگی می‌کند .
هدف ما از بیان این مطالب این نیست که از او بت بسازیم. اما حقایق تاریخی بیانگر ظلم و اجحاف در حق رعناست. تا جایی که به نفع نظام فئودالیسم و قدرتمند و بر علیه رعنا و حامیانش اقدام نمودند و آن ظلم ها همچنان ادامه دارد.
این حقش نبود که یک قرن در افکار عمومی از او چهره‌ای دیگر بسازند و بر مرگ او شادمانه بخوانند و پایکوبی نمایند.

پرسش :
صحبت از ترانه رعنا شد. زندگی پر از رنج و مشقت رعنا چه ارتباطی با ترانه‌های شادی که خوانده شده است دارد ؟
پاسخ: خواننده قدیمی رعنا آقای فرج الله چاکانی است که ریتمی غم انگیز و سوزناک دارد و اشعار آن متناسب با ماجرای رعنا سروده شده است. اما ترانه‌ای که بعداً خوانده شد، حاصل دستبرد و تحریف فراوان است و در طی زمان، هر کسی بیتی به آن اضافه یا کاسته و به میل و سلیقه خود، دچار تغییر کرده‌ است. به همین علت بعد از چاپ کتاب" سایه روشن‌های زندگی رعنا ،دختر اشکور "به اکثر خوانندگان گیلانی یک جلد هدیه نمودیم و به گفتگو پرداختیم تا برچسب روسیاهی را از ترانه حذف نمایند و اکثراً با ما همراهی نموده به این تغییر را اعمال کرده‌اند.

پرسش :
از دو رعنا که که در یک عصر می‌زیستند صحبت می‌کنید در این باره توضیح بیشتری ارائه می‌دهید؟
پاسخ: رعنای مورد نظر، رعنای خانه سری است که فامیلی حکیمی دارد. اما همزمان با او زن معروف دیگری به نام سرگالش رعنای کلرودی می‌زیست. سرگالش رعنای کلرودی در اغلب اوقات جهت حمل و فروش محصولات دامی خود به شهرهای تنکابن و قزوین در رفت و آمد بود و کرد آقاجان و پسرش او را همراهی می‌کردند. لذا شایعه شد که چاربداران ،رعنا را به اتفاق کردآقاجان در راه‌ها و کاروانسرای گون کول(گردنه ای در مسیر اشکور و قزوین) دیده‌اند. در حالی که رعنای حکیمی خانه سری، دختری ساده و فارغ از این هیاهو بود.

لذا ترانه‌هایی که در وصف رعنای کلرودی خوانده شد هیچ ارتباطی با ماجرای رعنای خانه سری ندارد.

ترانه‌هایی با اشعار(تی خیاط اوسه رمضانه _تی رنگه ریز کبل شابانه).

اما به دلیل نزدیک بودن دو روستای کلرود و خانه سر( ۵ کیلومتر) و هم عصر بودن این دو بانو، چنین اشتباه فاحشی صورت گرفت. مزار سرگالش رعنا کلرودی در زیاز اشکور است.

 

پرسش :

در بالا، جایی از کرد آقاجان نام بردید.

ایشان کیست ؟ و چه ارتباطی به ماجرای رعنا دارد؟

پاسخ: کرد آقاجان اصالتاً اهل روستای کاکوهستان قزوین است که به دلیل مبارزه با خوانین گیلان و قزوین، متواری بود. او یکی از یاران حیدر خان فشتالی بود که بعد از فرار حیدر خان به رامسر، راهی اشکور شد و در روستای کلرود سکنا گزید. کرد آقاجان به مدت کوتاهی، با یارگیری و جمع کردن مردان شجاع و مبارز، دور خود، به نیروی قدرتمندی در اشکور تبدیل گردید.

او و یارانش مسیر کاروان‌های اشکور و قزوین را در اختیار خود گرفته و کنترل می‌کردند. سرگالش هادی نیز به او پیوسته و بین این دو دوستی برقرار گردید. در حین ماجرای عاشقانه هادی و رعنا، با تمام مخالفت‌ها و دشمنی ها، کردآقاجان از هادی پشتیبانی می‌کرد و حامی او بود.

کردآقاجان ،این جوان شجاع و عیار، پس از مدتی عاشق دختری شد با او ازدواج کرد. اما در آستانه روز عروسی، توسط نیروی های حکومتی و قزاق و همراهی برخی از مردم وابسته به طور ناجوانمردانه و فجیعی کشته و در کلرود به خاک سپرده شد. پس از کشته شدن کرد آقاجان، سرگالش هادی نیز توسط اهالی وابسته و دشمن، دستگیر و شکنجه شد و در حالی که دو پاشنه پایش را به تبر بریده بودند تا فرار نکند او را به دره عمیق پرت کرده و به قتل رساندند.

 

پرسش:

زندگی رعنا پس از مرگ هادی چگونه گذشت ؟پاسخ: پس از مرگ هادی، او در خانه نوروز بسر کرد و با زندگی در غربت خود خو گرفت. او دیگر با کسی حرف نمی‌زد و فقط گهگاهی همسایه ها، صدای گریه‌ او را می‌شنیدند. پس از ۵ سال زندگی با نوروز، صاحب دختری به نام کافیه شد. اما تولد این دختر نیز التیام زخم‌های او نشد. هشت سال از مرگ هادی گذشته بود که دختر دیگری از او متولد گردید.

در شهریور سال ۱۳۱۱ با ورود ماموران ثبت احوال به روستای کشایه همهمه ای پیچید و رعنا با شنیدن کلمه مامور، ناگهان به یاد خاطرات روز کشته شدن هادی و کرد آقاجان افتاد که به دست ماموران رقم خورده بود. احوالش دگرگون گشت و آشفتگی او را فرا گرفت. دخترانش را به آغوش گرفت و در حالی که تب شدیدی داشت به سوی خانه سره راه افتاد. هنگامی که به خانه رسید، دیگر چیزی نمی‌دید و رمقی در او نمانده بود.

در حالی که دخترکانش را در آغوش گرفته بود و در تب شدیدی می‌سوخت سر به بالین گذاشت و در همان شب در سن ۲۷ سالگی دقمرگ شد و از دنیا رهایی یافت تا نام و عاشقی اش جاودانه گردد.

 

پرسش:

مزار رعنا کجاست؟ و چگونه پیدا و بازسازی شد؟

پاسخ: مزار رعنا در روستای کشایه واقع شده است. اما به دلیل جفایی که بر او و خانواده‌اش شد، فرزندان و خانواده‌اش راضی به نشان دادن مزارش نبودند. پس از شروع پژوهش‌های مرتبط با ماجرای رعنا و اصرار فراوان ،مزارش را به ما نشان دادند. در نتیجه موفق شدیم پس از گذشت حدود یک قرن به همراه جمعی از شاعران، نویسندگان، هنرمندان و فرهیختگان گیلانی و کمک تعداد زیادی از مردم خوب و صمیمی روستاهای کشایه و لشکان، مزار رعنا را بازسازی نماییم. سنگ قبری که شعر بانو میترا صدر اشکوری بر آن حک شده، بر روی مزار بانو رعنا نصب شد. مزار هادی در کلایه و مزار کردآقاجان در کلرود نیز به همین ترتیب مورد بازسازی قرار گرفت.

 

پرسش:

پژوهش‌های مرتبط با ماجرای رعنا بیش از ۲۰ سال به طول انجامیده است. می‌خواهیم بدانیم که چاپ کتاب" سایه روشن‌های زندگی رعنا،دختر اشکور" چه نتیجه‌ای در بر داشته است؟

پاسخ: ما توانستیم به منابع دست اول و شاهدان عینی ماجرا و بستگان و افراد مرتبط با آن دست یابیم و به گفتگو بنشینیم.

این کتاب بیان واقعیات ماجرای غم انگیز رعناست. با در کنار هم قرار دادن داده‌ها و مطابقت آن با پژوهش‌های قبلی و راستی آزمایی، ماجرا را آنطور که اتفاق افتاده به رشته تالیف درآورده ایم. به همین علت خوانندگانِ کتاب، چه عموم مردم و چه خواص و افرادی که مستقیماً و یا غیر مستقیم، با این ماجرا مرتبط و مطلع بودند، صداقت گفتار و نوشتار کتاب را تایید می‌نمایند. پژوهش‌های طولانی و سخت ما توانسته است از بانو رعنا اعاده حیثیت نموده و با زدودن غبار از چهره تاریخ، تصویری روشن از زندگی رنجبار اما عاشقانه دختر اشکور نمایان نماید. زنی که امروز به عنوان ناموس اشکور، مورد احترام است و همگان استواری و مبارز بودن او را که به بهای جانش تمام شد، می‌ستایند. مزار رعنا، نماد عشق و صلابت و وفاداری است و چون خورشیدی بر بلندای کوهستان اشکور می‌درخشد. زائرانی که به دیدار او می‌روند و گل تقدیم به آن خفته در خاکِ پاک می‌نمایند و خاطره می‌سازند.

لازم به ذکر است که فیلمی از روی کتاب "سایه روشن های زندگی رعنا، دختر اشکور" و نظارت استاد کامران باباخانی لشکان، در حال ساخت است.

شعری که بر مزار بانو رعنا حک شده است:

 

تو خاَسی سونّت بِشکنی رعنا

ارباب پوشتِ دَشکنی رعنا

 

تَر هَمه وَر  بَداگون رعنا

خو دسّی دَسچو چاگوُدن رعنا

پایان

نظرات کاربران ( 0 نظر )
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

بستن
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام