menusearch
tarikhrudbargilan.ir

داستان کوره کار گویش تاتی رودباری

تقویم
پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
جستجو
هدر سایت

داستان کوره کار گویش تاتی رودباری

(0)
(0)
اشتراک خبر در شبکه های اجتماعی اشتراک
تاریخ درج خبر جمعه ۸ فروردین ۱۴۰۴
تعداد بازدید خبر 63
داستان کوره کار گویش تاتی رودباری

داستون کوره کار (به گویش تاتی روباری لوظ رمت آبادی )

✍️ محمد میرزایی راجعونی

در اوایل قرن گذشته یکی از مشاغل جنگل نشینون روستایی که فَرصَت پیدا گودین کوره کار بِه در شهرات(شهرها ) نفت و گاز و برق دّنِبه با زِغال خوشون آشپزی و خونه گرم دیگیندین حتی قطارون زغال سنگ ها جی کار گودین در اَمی منطقه جنگل هیرکانی یه مافیا، کل جنگل منطقه تحت تصرف داشتی و باج به بالا دستیون اَدی و در هر نقطه ای یک کوره داشتی و مثل رهبر گدایان در هر منطقه نفراتی را بعنوان گماشته در نظر داشتین و هر که خارَه رو کار گودین اون دَخل آردین و اونو زغال نابود گودین نازنین دارون مثل موریانه از بین بردین دارون با اَره کَلِه بُر - تُوئَر و داز جی آیی زبان بسته دارون تیکه تیکه گودین و یه چاله کندین و اونه سر گِل او کندین تا خورد خورده بسوجه و وقتی زغال زَم زیین دِبه و خار اَببیین دِبه اون سر کمی آو اوکندین و خاک شوندین تا به تدریج زغال تبدیل ببو تویه دار ( درخت انجیری ) و ماضی دار( بلوط ) گتو بنه ( شبیه بلوبری )و کندس (ازگیل ) بنه نمانسته به که اون دَخل میارِن و اُنو ریشه خشک مٓکُنِن در همین موقع جنگلبونون از دست روستاییان عاصی و تنگِنا بومیه بیئِن البته اینم بگوئم پشت دَس شریک دزد و رفیق قافله بیئِن، اَلَکی چاخسِن چوخسِن گودین(ادا و اطوار ) یه روز یه جنگلبون آخه اَمی محل و وینه پَسین سِرا ( منطقه جنگلی ضلع غربی راجعون ) دو( deu ) بلند اَبیه ،سری(سریع ). خا رُه رسانه در صَنه وینه یه پیر مرد ایجا کوری پلو دره گوئه پیرمرد چکار داری می‌کنی ؟. پیر مرده گوئه : دارم آش می‌خورم بفرما آش بخور جنگلبون گوئه : کور نیستم پدر سوخته می‌بینم داری آش می‌خوری چرا جنگل آتیش زدی و این دود چیه ؟ پیر مَرده گوئه: آقای رییس، من ایه مامور کوره هستوم تا کوره خار اَمبو( خاموش نشود ) کُلفت مَندوم، ۷ سر عائله داروم چی ایشون اوشکوم دُکنم روزگار سخت هسه چار ه ای نداریم یارو گوئه: بمن چه مربوطه تو و امثال تو پدر جنگل در آوردید و به منابع طبیعی تجاوز کرده اید پیر مرده گوئه: تجاوز چیه
آیی جنگل امی امی جد و آباد شیه آقای رییس آخه آیی زغال به مردم شهرات مرسونیم با ویشتی و از سرمای زمستون سوقه بکنن ( مریض و مردن از سرما )و از بین بشون و مأمور گوئه مگه تو وکیل و وصی مردم هستی برام صغرا و کبرا می‌گویی پیر مرده گوئه: من اوشون وکیل و وصی نیوم ولی اینسون که هستوم مامور گویه رفیقات کجان ؟ پیر مرده گویه: ندونوم مامور گوئه راست بگو و گرنه تورا دست بند می‌زنم و به پاسگاه تحویل می‌دم پیر مرده گوئه : مرو پاسگاه ببری تی اُشکوم سیر اَبو. مامور گویه عجب پیر مرد حاضر جوابی. پیر مرده گویه: هله بیه یه شکوم دو آش بخار آلن می‌رفیقون آهن بوینیم چه خاکی با امی سر دکنیم رفقیون وقتی وینن مامور کوری پلو دره خوره جیم زنن و آفتاوی نبون و مأمور گوئه : باید کوره رو خراب بکنیم پیر مرده گویه: ای دفه امرو عف بکن دِ هرگز می‌پای برای کوره کار ننام مامور گوئه : نمی‌شود بی مایه فتیره پیر مرده گوئه آه در بساط ندارم فعلا هیچی از ارباب اَنگیتام پَک و پول می‌دس و بال دنیه اولین باره، آیی کار درم ماموره گوئه معلیم آدم ناشی هستی !!!!!!
یاد باد آن روزگاران یاد باد

 

برگردان فارسی 

داستان کار در کوره زغال گیری ( به گویش تاتی رودباری تلفظ رحمت آبادی )

 

در اوایل دهه قرن گذشته یکی از مشاغل کوهپایه نشینان درفک، کار در کوره های زغال گیری در جنگل های هیرکانی خصوصا دامنه های پرتراکم درختان منطقه بوده و بازار کار مناسبی داشته مردم روستایی منطقه بمحض فارغ شدن از کار کشاورزی و دامپروری در فصل سرما و خواب درختان به کار کردن در کوره زغال گیری مشغول بودند با توجه به اینکه در آن زمان مواد سوختنی مصرفی نفت و گاز و برق زیاد نبوده مردم شهرها مجبور بودند برای گرم نگه داشتن منازل و آشپزخانه خود از اجاق زغالی و کرسی که مواد گرم کننده آن زغال بوده بهره می‌بردند حتی قطارها نیز برای حمل و نقل از زغال سنگ استفاده می‌کردند .در منطقه کوهپایه های درفک، اربابی که مافیای آن روزهای منطقه بوده با همدستی مقامات بالادستی اختیار کل منطقه را در دست داشته و کسی جرات نداشت بدون اجازه آنان کوره ای بنا کنه و بتواند زغال را به دلالان بفروشد  درست همان کاری که سردسته گدایان امروز همین کار را می‌کنند ارباب مافیا، هم روستاییان بیچاره را اجیر خود کرده و یک گماشته یا مباشر برای سرکشی کوره های منطقه تعیین می‌کرد تا دسترنج مردم را با قیمت نازل بخرد و به دلالان شهری بفروشد و کسی جرات نداشت بتنهایی کار کند چونکه مورد غضب ارباب واقع می‌شد و کسی زغال او را نمی‌خرید درختان زیبای بلوط ـ انجیری ـ ازگیل ـ .....که مناسب زغال بودند را با اَره کُنده بُر ـ تبر ـ داس خُرد کرده و به کوره های زغال گیری می‌بردند و هیزم ها را داخل کوره گذاشته تا به مرحله زغال برسد بعداً روی آن کوره را با گِل می‌پوشاندند تا آتش هیزم به زغال مرغوب تبدیل شود .در یکی از روزها جنگلبانی که به منطقه سر کشی می‌کرد. البته قابل ذکر است که معمولا جنگلبانان آن موقع شریک دزد و رفیق قافله بودند .دودی را در ضلع غربی جنگل راجعون بنام پسین سرا مشاهده میکنه فورا خود را به آن منطقه رسانده و مشاهده می‌کنه پیرمردی در کنار کوره در حال خوردن ناهار هستش از پیرمرد می‌پرسه چکار داری می‌کنی ؟ پیرمرد میگه: قربان دارم آش می‌خورم بفرمایید آش بخورید جنگلبان میگه : کور که نیستم می‌بینم داری آش می‌خوری گپدر سوخته منو سرکار گذاشتی، رفیق هایت کجا هستند ؟ او میگه : رفته اند هیزم بیاورند جنگلبان میگه   : چرا جنگل تراشی و کوره بنا کرده اید ؟ همین الان دست بسته تورا و رفیق هایت را باید به پاسگاه ببرم و تحویل قانون بدهم پیر مرده میگه: من ۷ نفر عائله دارم که شکم آنان را باید سیر کنم روزگار سختیه چاره ایی نداریم جنگلبان میگه : بمن چه مربوط   تو و امثال تو پدر جنگل را در آورده اید و به منابع طبیعی تجاوز کرده آید پیرمرد میگه : تجاوز چیه ،این جنگل مال آبا و اجداد خودمان هستش آقای رییس اگه ما زغال تولید نکنیم و به شهر نفرستیم مردم شهر از سرما و گشنگی تلف می‌شوند مامور میگه : مگه تو وکیل و وصی مردم هستی، برام صغرا و کبرا سر هم می‌کنی   پیر مرده میگه : من وکیل و وصی آنها نیستم ولی انسان که هستم مامور میگه : رفیقات کجا هستند؟ پیر مرده میگه : دقیقا نمی‌دانم کی میان سر کوره مامور میگه : راست بگو وگرنه تورا همین الان دست بند و به پاسگاه تحویل می‌دهم پیر مرده میگه : منو به پاسگاه تحویل بدید چی گیر تو میاد آیا شکمت سیر میشه ؟ مامور میگه عجب پیر مرد حاضر جوابی ! پیر مرده میگه : بیا فعلا یک شکم آش دوغ بخور ،شاید رفیق هایمان پیدا شدند ببینیم چه خاکی باید سرمون بریزیم در همین اثنا و بگو مگو رفیق های پیر مرد وقتی صدای مامور نزدیک کوره زغال می‌شنوند خودشون مخفی می‌کنند مأمور میگه : پس این رفیق هایت کدام گوری رفته اند ؟ باید کوره رو خراب کنم پیر مرد میگه : این بار ما را عفو کنید حتما جبران می‌کنیم و هرگز پایمان را برای کوره کاری قدم بر نمی‌داریم مامور میگه : نمی‌شود بی مایه فطیره !! پیر مرده میگه آه در بساط ندارم از ارباب چیزی نگرفته ایم اولین باره داریم اینکار می‌کنیم مامور میگه معلومه آدم ناشی هستی !!!!! از تو چیزی بما نمی‌رسه سریع کوره را تعطیل و خراب می‌کنه
    یاد باد آن روزگاران یاد باد

نظرات کاربران ( 0 نظر )
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

بستن
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام