تعلیق های نظام مند / خوانش شعری از حافظ موسوی
✍دکتر حامد توکلی دارستانی (مدرس دانشگاه و سرگروه ادبیات استان گیلان
حافظ موسوی در حوزه شعر هنر و نقد ادبی نامی آشنا و مورد احترام است؛ از موسوی به عنوان شاعری جریان ساز که بر شاعران هم عصر و بعد از خود، در برخی زوایا تاثیراتی ،نهاده میتوان یاد کرد در کتابهای آنتولوژی و نقد و ارزیابی و بررسی شعر معاصر که در این سه دهه به چاپ رسیده اند، نام و اشعار موسوی اغلب مجالی برای ظهور و نمود یافته اند هر کدام از آثار وی در جایگاه خود ویژگیهای برجسته خودشان را دارند؛ در این میان مجموعه شعر «زن ،تاریکی کلمات از منظر روایت تعلیق،هادراماتیزه بودن داستان وارگی و برخی نوآوری های دیگر قابل تامل است البته برخی از این نگاه ها، از جمله «دراماتیزه» بودن چه بسا تحت تاثیر نظریات نیما بوده اند؛ این مجموعه شعر نخستین بار در سال ۱۳۸۴ به بازار آمد و در سال ۸۹ به چاپ چهارم رسید که نشان از استقبال خوب اهالی ،شعر به خصوص آنها که بصورت مستقل شعر را دنبال میکنند است. عنوان ها الگوها دیالوگ ها ساختارها وشالوده های نمایش نامهای گواه بر تجربه ای نوین در این مجموعه شعر هستند که تقریباً سعی دارند برخی از نظریات نیما را جامه عمل بپوشاند البته الگوهای شعری موسوی با نیما تفاوتهای بس فراوانی دارد. عدم وفاداری به ،قوافی ،وزن و به صورت کل نظم و گذار از مدرنیسم و نگاهی غیر خطی و پست مدرن و شالوده شکنانه خود میتواند مصداق برخی از این تفاوتها .باشد اگرچه وی پایبند نظم نیست با این حال «نظام» و ساختار ذهنی و شعري خاص خودش را دارد؛ همچنین برخی شعرهای تصویری و حتی یک شعر ،عکاشی تلفیق عکس و شعر در (شعری با عنوان پروانه موریانه)، توجه نشان دادن به فرم و برخی دیگر از نکات برجسته این مجموعه هستند. اما به صورت کل همان طور که گفته آمد، این مجموعه ساختاری تقریباً نمایش نامه ای، با پرشها و پرتابهای خاص پست مدرن دارد که با پایان های بعضاً ناگهانی و تکان دهنده خود البته بر بعد زیباشناسانه و التذاذمندی اشعار این مجموعه میافزاید. با این مقدمات به سراغ خوانش شعری از او میرویم؛ شعری را که انتخاب نموده ام شعری است زیبا و معلق که با روایت پیچیده خود مخاطب را در یک ابهام عمیق داستانی فرو میبرد و او را به چند باره خوانی شعر وا میدارد. ابتدا شعر را میخوانیم و بعد آن را از برخی زوایا به صورت خلاصه و کوتاه میکاوم این مرد همسرش را به قتل رسانده /ست/ حکم دادگاه... (اعتراض) فعلاً وارد نیست چرای قتل را پرونده نمی/داند/ جسد فاسق کنار زن افتاده بوده است (شاه...) ... دی در کار نبوده مرد به حبس ابد محکوم اعمال شاقه قانو... نیست/ اعمال می/شود موش کور از راه فاضلاب به زندان میآید دیوار سلول را میجود مگر میشود؟! بتونی ست/ مسئول جلوههای ویژه کمک میکند/ هر چند بیست سال هم زمان کمی نیست مرد بر ایوان ویلایش ایستاده است/ با عینک آفتابی تی شرت سفید (بازیگر) خوش قیافهای ست اسکار به او ساخته است/ با این حساب قاتل اصلی فیلم نامه نویس است (اعتراض...) وارد است حالا کارگردان دنبال قاتل اصلی است/ فیلم را فریم به فریم میبیند زن واقعاً به قتل رسیده است/ جسد فاسق احتمالاً گریخته است فیلم را دوباره ببینید/ این مرد همسرش را...
همان طور که از نظر گذشت این شعر در وهله نخست روایتی از یک قتل است که مردی همسرش را به علت خیانت به قتل رسانده و در این بین و با توجه به ابهامهای موجود مخاطب در هر بار خوانش ،شعر در تردید فرو میرود و قاتل را از زاویههای مختلف متفاوت میبیند؛ در شعر فوق شاهد یکسری تعلیق ها، تعویق ها و پرتابهای ناگهانی هستیم که شعر را در یک مسیر «غیر خطی» پیش میبرد. بازی با نشانهها و دقت در بکار گیری کلمات از جمله تمهیدات برجسته دیگر این شعر هستند. شعر از پایان تا انتها «معلق» است؛ بی ثباتی و تعلیق دریدایی کاملاً در آن قابل مشاهده است. به نوعی اعتراض و «حکم دادگاه» هر دو فعلاً وارد نیستند؛ برش کلمات تعمیم و پیوند و ارتباط آنها با عباراتِ بعدی خودشان قابل تامل است ایجاز در شعر و بکار گیری کمترین کلمات باعث پرش های بیشتری در شعر شدهاند تغییر ناگهانی فضاها و زمان ها و پیوند آن با فیلم نامه بر پیچیدگی و معلق بودن شعر بیش از پیش میافزاید. جسد فاسق در برش اول فیلم در کنار زن بوده است اما شاهدی در کار نبوده (بنابراین نمیشود حکم قطعی داد) و در برش دوم که کارگردان به دنبال قاتل اصلی است، جسد فاسق را در کنار زن نمیبیند بنابراین یا اصلاً «فاسقی نبوده است و یا احتمالاً فاسق گریخته است؛ البته ارتباط قتل با فیلم نامه نویس نوعی جبر را هم بصورت ناخودآگاه برای ما تداعی میکند و اینکه کاراکترهای فیلم بی آنکه اختیاری داشته باشند سرنوشتی محتوم را به بازی نشسته اند (مثلاً) نوعی استعاره بزرگ به تعبیر لیکاف شعر البته تا آخرین لحظه از معنا و مفهوم و رساندن پیام حتمی و واحد گریزان است و اینها همه میتوانند گزاره هایی و اسازانه باشند. فیلم را دوباره و با دقت ببینید این مرد شاید همسرش را بی خود به قتل رسانده است؛ و این که این مرد زنش را خیلی دوست داشت و بر اساس نوعی شیزوفرنی باعث قتلش شد.
با این حال بند آخر شعر به بند نخست وصل میشود و این چرخه و تعلیق همچنان ادامه دارد و کماکان قانونی ...(ست )تا حکمی صادر شود؛ قاتل به شکلی قتل را و واکنش خود را بر گردن فیلم نامه نویس میاندازد و البته بر اساس اعتراض وارد شده به شکلی این برچسب از روی فیلم نامه نویس پاک میشود. درگیری با این شعر به شکلی است که در عین گریز از معنا به شکلی آدم را وسوسه میکند تا برخی نشانه ها و دالها را از آن استخراج کرد پیشروی شعر به شکلی است که با خوانش هر بند و هر مصراع و گاهگاه دچار شدن به برخی تناقض ها، مخاطب نیاز میبیند به عقب بازگردد و بر روی برخی ارجاع ها با نگاهی دقیق تر و وسواسانه متمرکز شود برخی از گزاره های و اسازانه در این شعر، الگوی برخی فیلم ها مثلاً «جدایی نادر از سیمین را هم برایمان یاد آوری میکند و این از پتانسیل های فوق العاده موسوی است که با منشی ،شاعرانه این چنین مخاطب را درگیر یک گره تقریباً باز نشدنی میکند و تا آخرین لحظه حواسش هست که احتمالاً پیام واحد و ثابتی را در شعر لو ندهد.
به نظر من بسیاری از اشعار این مجموعه دارای چنین پتانسیل های نابی هستند، و آن دسته از فیلم نامه نویسان که میخواهند فیلمی مهیج را در فضایی استعاری ارائه دهند، میتوانند از چنین اشعاری یاری جویند زیرا با اساس پنداشتن چنین اشعاری یا حتی وام گیری از برخی گزاره های این گونه ،اشعار، میتوانند فیلم هایی با روایت هایی پیچیده تر در فضا و اتمسفری مبهم ،تر محصولی غیر کلیشه ای و عمیق به مخاطبان ارائه دهند؛ تا جایی که ما میدانیم اغلب فیلم های ما بسیار بی تفاوت به نوع روایت کلیشه های خود هستند و با پایان های کاملاً مشخص و تکراری خود، حوصله مخاطبان را سر میبرند و آنها را دچار ملال میکنند؛ چنین اشعاری در نهایت ایجاز و فشردگی خود میتوانند البته نما و شمایی کلی از ساختار یک فیلم مثلاً پلیسی باشند که تا آخرین دقایق با بازی گرفتن ذهن مخاطبان و غافل گیری آنها و شکل گیری درام مخاطب را تا پایان در اوج نگاه دارند، و حتی پس از پایان فیلم همیشه به یک نحوی ذهن مخاطبان درگیر باشد تا بر این اساس هم از جنبة التذاذ مندی و هم از منظر ،تعمق دچار برانگیختگی شوند. همین جا البته متذکر شوم که این شعر از جمله شعرهای کاملاً معنا گریز از آن دست که صرفاً به مانند برخی اشعار مثلاً رضا براهنی» بخواهد متعهد به «شعریتِ شعر» باشد و در راه بی معنایی مطلق گام بردارد نیست؛ بلکه در عین به ظاهر بی معنا و پیچیده بودن این وسوسه به شدت قوی را پدید میآورد که به شکلی در راه کشف پیامها و نشانه های ،شعر جست و جوی ذهنی پدید آید. این شعر فارغ از برخی بازیگوشیها و تمهیدهای زبانی و زیباشناسانه، عنصر شعریتش در فضای مبهم و تاریک و روشن و گاه پارادوکسیکال ذهنی اش نمایان است؛ عملاً از منظر نحوی و بلاغی شاید نتوان به دنبال برجستگی های خاصی بود. بلکه بلاغت این شعر در معنا گریزی در عین معنا محوری نهفته است. به نظر میرسد سرایش چنین شعری با برخی تمهیدات یاد شده آن چنان آسان نباشد. شعری در وهله نخست آسان و بی معنا و شاید بی منظور و باری به هر جهت، اما در یک چرخش و دور ،کلی شعری زیبا سهل و الممتنع عمیق و بازیگوشانه که از ذهن وقاد و شاعرانه حافظ موسوی عزیز البته این چنین میزیبد
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |
مجلهی الکترونیکی تاریخ و فرهنگ رودبار گیلان دارای تحلیل تحقیقی و پژوهشی است .
مسئولیت مقالات بر عهده نویسندگان و محققان است .
مدیریت مجله هیچ گونه دخل و تصرفی در مقالات ندارد.
هرگونه استفاده از محتویات مقالات مجله بدون هماهنگی پیگرد قانونی از مراجع ذیصلاح دارد .
فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.