menusearch
tarikhrudbargilan.ir

نگاه حافظ موسوی شعر ابزار و وسیله ایست برای تحریر حقیقت و عمل به یک رسالت اجتماعی

تقویم
پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
جستجو
هدر سایت

نگاه حافظ موسوی شعر ابزار و وسیله ایست برای تحریر حقیقت و عمل به یک رسالت اجتماعی

(0)
(0)
اشتراک خبر در شبکه های اجتماعی اشتراک
تاریخ درج خبر سه شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۳
تعداد بازدید خبر 126
نگاه حافظ موسوی شعر ابزار و وسیله ایست برای تحریر حقیقت و عمل به یک رسالت اجتماعی

نگاه حافظ موسوی شعر ابزار و وسیله ایست برای تقریر حقیقت و عمل به یک رسالت اجتماعی

✍علیرضا انصاری


حافظ موسوی علاوه بر چاپ مجموعه های شعری، آثار محققانه ای درباره ی شعر نیما و اخوان و شعر اجتماعی معاصر، به جامعه ادبی عرضه داشته و گفتگوها و مقاله های زیادی با موضوعات متنوع ادبی و نیز اداره جلسات و کارگاههای شعر را در کارنامه خود دارد. لذا عنوان «شاعر » نمی‌تواند یک عنوان جامع و کامل برای حافظ موسوی باشد. بهتر است در معرفی او از عناوینی مثل شاعر - منتقد » یا « شاعر - محقق ادبی » استفاده کنیم .
موضوع دیگری که در نگاه به شعر موسوی باید مد نظر قرارداد این است که شعر برای او یک ابزار و وسیله ایست برای تقریر حقیقت و عمل به رسالت اجتماعی. شاعری برای او تفنن و تفریح نیست. از اینروست که می‌گوید : 《 شعر استخوان روح آدمی است / نه کباب می‌شود / نه طناب / باید شکسته شود / در آب چشم بجوشد. 》
   برای بررسی شعر موسوی باید او و شعرش را در متن و فضایی دید که در آن بالیده و رشد کرده. آنچه مسلم است، زیست ادبی حافظ موسوی در فضای سنت شعری نیما بوده و قطعاً از او و شاعران پسا نیمایی مثل شاملو و فروغ تأثیر پذیرفته است.
در مقایسه ی شعر نیما و موسوی باید گفت ؛ یکی از ویژگی های مشترک شعر این دو « طبیعت گرایی » است که این هم ناشی از ویژگی های مشترک طبیعتی است که آنها در آن زیسته و بالیده اند گرچه در برخی از شعرهای موسوی توصیفی دقیق از عناصر و مناظر طبیعی با ذکر تمام جزئیات به چشم می‌خورد؛ مثل شعر ی که در توصیف مسیر سفید رود در شهر رودبار سروده :
《در میانه ی دو کوه فوق الذکر/ رودخانه ای از فیروزه را خیال کنید/ رخشنده زیر آفتاب آخر اسفند / که پیچ و تاب خوران پیش می‌رود / از زیر سد خوش قواره منجیل / تا ابتدای قصر باستانی طاهر و زهره / در حوالی لویه 》
شاعر از بس این تابلو را هنرمندانه و عکاسانه ترسیم کرده که در آخر شعر به ایلیا رپین، نقاش برجسته روسی در سبک رئالیسم، پیشنهاد می‌کند که این منظره را نقاشی کند.
《حالا به استاد رپین بفرمائید / شانه راست کند/ و زیر پرده، با همان قلم بنویسد و امضا کند/ رودبار - رپین 》
اما عمده بهره ی حافظ موسوی از عناصر طبیعی، استفاده استعاری و نمادین از آنهاست تا به این طریق بتواند کیفیت و وضعیت اجتماع خود را با این نمادها بیان کند. مثل نماد درخت گردو در مجموعه 《 سطرهای پنهانی 》
شبیه نماد شب در شعر نیما یا شعر 《 زمستان 》اخوان ثالث که به کمک این نمادها شاعر فضای تنگ و خفقان آلود بعد از کودتای بیست هشت مرداد را به تصویر می‌کشد.
« ساده نویسی » یا « ساده سرایی》 را ویژگی دیگر شعر او باید دانست. این ویژگی ناشی از رویکرد "مخاطب محوری » شاعر است. موسوی برای اینکه مخاطبان بیشتری داشته باشد؛ زبانی که در شعرش از آن بهره گرفته، زبان ساده ی همه کس فهم و بدور از مغلق گویی و ابهام است. هرچند این سادگی را با حفظ جوهر شعری به کار گرفته و در این راه، غالباً نثر را به ساحت شعر ارتقا داده ؛اما در برخی دیگر از سروده ها، به کار گیری این نوع بیان، شعر را به نثر فروکاسته و شعرش را در معرض پیش پا افتادگی قرار داده است. "زمان محور بودن " یکی دیگر از ویژگی های شعر موسوی است و این ویژگی ناشی از آرمان خواهی و خصلت اجتماعی شعر ش است.   و در راستای انجام رسالتی است که شاعر در قبال جامعه برای خود قائل است.
این ویژگی به ویژه در مجموعه 《خرده ریز خاطره ها و شعرهای خاورمیانه» که متاثر از حوادث کشورهای عربی و نیز یکی دو مجموعه دیگر که در سالهای اخیر سروده، مجال بروز و ظهور یافته است.
حافظ موسوی در برخی از سروده های کوتاهش، اندیشه ای بکر و عمیق را در قالب شعر و با به کارگیری چند واژه به زیبایی بیان می‌کند. طوری که گویی - به قول خود شاعر- شعرش صندوقچه ی زیبایی است که گوهر ارزشمندی را در خود پنهان کرده است .
مثل : 《 اما همیشه فاصله بد نیست / رویای سرخ سیب گاهی / زیباتر از سبد سیب سرخ 》 که تقلا برای دست یافتن به یک آرمان و آرزو را گاهی ارزشمندتر و خوشایندتر از تحقق آن آرمان و آرزو می‌داند چرا که به قول افلاطون《 وصال مدفن عشق است و آغاز دلزدگی، تنفر و فرار.》
موسوی در اولین مجموعه ی شعر ش ـ « دستی به شیشه های مه گرفته دنیا » - رسالتش را تقریر حقیقت دانسته و کوشیده است نقاب از چهره حقیقت بر افکند. شیشه های مه گرفته استعاره از حقیقت مکتوم و مستوری است که به عقیده موسوی شاعران در صدد کشف این حقیقت اند و به قول او شاعر کسی است که 《 از رویای شفاف یکی سیب / بالا میرود و / شیشه های مه گرفته دنیا را / پاک می‌کند » موسوی شاعر را پرنده ناشناسی می‌داند که 《برگی از این دفاتر مغشوش را با خویشتن می‌برد / و گرد تمام جهان می‌گردد/ بر شیشه تمام پنجره هایی که چشم منتظری دارند/ نوک می‌زند》 و تنها گوهر ارزشمندی که به همراه دارد ؛ یعنی همان « مروارید تابناک واژه ها را / به چشم ها برمی گرداند» و براثر تلالو و درخشش این واژه ها که حقیقتی را بیان می‌کنند 《جهان یکباره / روشن می‌شود 》و جهل، فریب و تاریکی رخت بر می‌بندد.
به اعتقاد موسوی شاعر باید از کمان دانش تیر پرتاب کند و جهل را نشانه رود که به قول مصطفی باد کوبه ای
《 ما ستم را نشانه گرفته بودیم / اما / همه تیرها از کمان دانش پرتاب نشد/ ای کاش / نخست دست جهل را نشانه می‌گرفتیم .》

نظرات کاربران ( 0 نظر )
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

بستن
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام