باورداشت های گالش
✍ایرج هدایتی شهیدانی
داستان قاطر
چون تخمدان قاطر ماده قدرت باروری اسپرم قاطر نر را ندارد. و از آمیزش الاغ نـر بـا مادیان قاطر به وجود میآید گالشها اعتقاد دارند که در یکی از جنگ ها که یک بنده مقرب خدا فرمانده بوده و شرکت داشته و موقعیت طوری بوده که احتیاج به یک اسب یا استر داشته است که از وسط سپاه دور شود، تصمیم به سوار شدن قاطری میگردد، قاطر جفتکی بـه طـرف آن مرد میاندازد آن بنده صالح ناراحت میشود میگوید حیوان الهــی کـه تـو هـرگـز کـره ای نیاری چون لایق نیستی سوار بر اسبی شده از صحنه دور میشود و میگوید ای اسب تا دنیا است عزیز درگاه بزرگان باشی از همان روز دعایش مستجاب میشود و دیگر قاطر زاد ولدی ندارد، و اسب محبوبتر از قاطر است در سوارکاری و یا حمل کالسکه های بزرگان و شاهان از اسب استفاده میکنند قابل ذکر است قاطر به علت بافت خاص بدنی قدرت حمل بار زیادی در مناطق کوهستانی دارد اما برای سوارکاری مناسب نیست این داستان ساخته اندیشه هایی است که دلیل نازائی قاطر را نمیدانسته اند.
داستان کورقوقو (جغد) (بوف)
برخی گالش ها بر این باورند از همان روزی که اطفال حضرت امام حسین (ع) را به دستور یزید به خرابه شام بردند و منزل دادند جغد گفت وقتی که اطفال حسین (ع) رادر خرابه مأوا بدهند.
من هم به آبادی نخواهم رفت و از همان روز در بیغوله ها فریاد سر میدهد. و تمایل دیدن انسانی را هم ندارد عده ای هم فریاد جغد را شوم میدانند و معتقدند بر فراز بام هر خانه ای فریاد بکند مصیبتی بر صاحب آن منزل نازل خواهد شد در مورد این پرنده نظرات مختلفی هیچ دارند.
کولکافیس (چرخ ریسک)
می گویند یکی از بندگان صالح خدا به منظور پنهان شدن از دید دشمن به داخـل غـاری پناه میبرد. عنکبوت دهانه غار را تار میتند ولی کولکافیسی میآید و با نوک تار را پاره میکند دشمن آن بنده صالح خدا را دیده و او را میآزارد. از این رو در گذشته که در بعضی نقاط که این اعتقادات حاکم بود چرخ ریسک را میگرفتند و آتش میزدند و چون به دورش نفت میریختند و آتش میزدند از این رو او را نفت (کونه هم میگویند و بر این باورند که این پرنده از خانوادۀ بلبل است و بلبل هفت تخم میگذارد که یکی بچه بلبل و بقیه کولکافیس میشوند، و هر کس که فرزندان نالایقی دارد این مثال را میزنند ناگفته نماند کولکافیس از پرندگان خوش آواز و پرجنب و جوش است ولی تبلیغات بدی که بر علیه این پرنده صورت گرفته کسی آوازش را گوش نمیدهد در مورد نحوه زندگی و بافت فیزیکی بدن این پرنده در فرهنگهای گیلکی مفصلاً صحبت شده است اینگونه داستانها نیز جایگاه ممتاز بعضی افسانه های اخلاقی را ندارد فقط به دلیل وجود آن در گذشته نوشته شد.
کفش دوزک
این حشره را جوانان میگرفتند و به پشت دست خود رها میکردند به هر طرف که پرواز مینمود میگفتند همان محل ازدواج خواهیم نمود. به این حشره زن ماره( مادر زن ) نیز میگفتند:
زن ماره زن ماره( مادر زن مادرزن ) - بشوه مره زن باره ( رفته برام زن بیاره )
گل قاصدک (پرپرک)
این گل را هم جوانان به هوا فوت میکنند میگویند هر طرف که باد هدایتش کرد جوانی که او را فوت کرده همان محل زن خواهد گرفت باید اذعان داشت که از سرگرمیهای شیرین روستائی بوده نمیشود این اعتقادات را خرافی پنداشت بلکه قدمت این باورداشتها به زمانی بر میگردد که بشر در مورد چگونگی خلقت خیلی از موجودات اطلاعی نداشته است.
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |
مجلهی الکترونیکی تاریخ و فرهنگ رودبار گیلان دارای تحلیل تحقیقی و پژوهشی است .
مسئولیت مقالات بر عهده نویسندگان و محققان است .
مدیریت مجله هیچ گونه دخل و تصرفی در مقالات ندارد.
هرگونه استفاده از محتویات مقالات مجله بدون هماهنگی پیگرد قانونی از مراجع ذیصلاح دارد .
فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.